در انتظار نوبت آزمایش نشستهام. همه مدل آدمی می آید و می رود. کسانی که بیشتر از همه نظر مرا جلب می کنند سالمندان هستند. داستان زندگی همه به همین نقطه ختم می شود. روزهای سبز می گذرند و آرام آرام روزهای خزان فرا می رسند. روزهای خزان به زمستان و بعد هم خاموشی.داستان غریبی است زندگی، اینکه آدمی همیشه در طمع بیشتر داشتنی است بی انتها این داستان را حتی غریبتر می کند. اطاق خلوت تر شده است. تنها سه نفر غیر از من در اطاق انتظار نشستهاند.بالاخره نوبت من شد. بخوانید, ...ادامه مطلب